خانم هادسون ذهن:شرلوک،به چی فکر می کنی؟
من:از کجا فهمیدین که دارم فکر می کنم؟
جان ذهن:از چهره ات می شه این حالتت رو خوند.
من:به عجیب بودن بعضی آدم ها.
خانم هادسون و جان ذهن با هم:منظورت چیه؟
من:چطور بعضی از مردم می تونن بدون توجه و فکر کردن(حتی به مدت یک ثانیه)به مشکلات و غم های مردم دیگه راحت زندگی کنن.چطور می تونن بدون کمک کردن به دیگران و یا حتی فکر کردن به کمک کردن به دیگران راحت زندگی کنن.
خانم هادسون و جان ذهن:(سکوت)
من:چطور می تونن وقتی توانایی کمک کردن به دیگران رو دارن،بهشون کمک نکنن.
هرسه با هم:(سکوت)
درباره این سایت